نمی دانم کدام پایه از هزاران پایه میز ((بودنم))را کوتاه می کرده ام که لنگ می زند مدام
کج میشود مدام می ریزد آنچه با دقت وذوق چیده بودم رویش مدام وگند میخورد به تمام انچه در سر داشتم وزهرر میشود هر آنچه در دل داشتم مدام وهوارمیشود تمام باورهای کاشته شده ام روی ذهن شکستنی من مدام
لعنت به هرچه پایه وتراز ولنگش های مدام کاش می شد همه چیز را روی زمین پهن کردیم هرچه باشد روی هواست مدام واریز از لنگ زدنهای گاه ومدام بیگاه آن خفه ات میکند مدام
درج غبارآلود زمان(نجوای پاک اسمانی) ...
برچسب : نویسنده : dorjegobaraloudzamano بازدید : 125